این گام، فرمان ایستادن در برابر یکی از مهلکترین آفات روحی است: «عیبجو نباش»
سالک واقعی، هرگز نباید ذرهبین خود را بر کاستیها و زنگارهای روح دیگران تنظیم کند؛ زیرا مسیر تزکیه، جادهای است که مقصدش تطهیر خویشتن است، نه تصحیح مداوم خلقیات مردمان.
رهبر معظم انقلاب دام ظله، در درس خارج فقه خود، در بیان شرح این گام، به سرچشمه حکمت نبوی مراجعه میکنند و فرمان رسول اکرم(ص) به ابوذر غفاری، آن یار صادق را تبیین مینمایند. این فرمان، یک درس اخلاقی صرف نیست، بلکه دستور العملی برای حفظ سلامت قلب است: «یا اَبا ذَرٍّ لا تَکُن عَیّاباً»؛ ای ابوذر، مبادا که شیفتهی عیبجویی باشی.
در کلام عمیق ایشان، ماهیت این بیماری روحی آشکار میشود. ایشان واژه «عیّاب» را نه یک منتقد، بلکه یک ویرانگر مزمن معرفی میکنند: «عیّاب یعنی کثیر التّعییب؛ که مدام انسان، این و آن را تعییب کند، عیب این را بگیرد، عیب آن را بگیرد، عیب آن [دیگری] را بگیرد.» عیّاب کسی است که عیبگیری برایش تبدیل به یک عادت، یک ملکه و یک مشغولیت تماموقت شده است. او با این کار، خود را از تفکر در عیوب خویش معاف میدارد.
این دایره معیوب عیبجویی، فرد را به یک جستجوگر دائمی کاستیها بدل میکند. چشم او دیگر قادر به دیدن نیکوییها و فضائل نیست و تمام تمرکزش بر سیاهیهای اندکی است که در سفیدی وجود انسانها نهفته است. ایشان با بیانی روشن، این پدیدهی اجتماعی-اخلاقی را توضیح میدهند: «بعضیها این جور هستند دیگر؛ مرتّباً در فکر این هستند که یک عیبی از کسی پیدا کنند و آن را ذکر کنند؛ گاهی واقعی، گاهی هم عیبجوییهای غیر واقعی.»
کسی که به این گناه مبتلا میشود، از دو نعمت بزرگ محروم میگردد: نخست، سلوک؛ زیرا مشغولیت به دیگران او را از سفر درونی باز میدارد. دوم، ستر (پوشش الهی)؛ زیرا همانگونه که با انگشت اشاره به نقص دیگری اشاره میکند، حجاب غفلت از نقصهای خودش بیشتر میشود. اینجاست که درمییابیم: «پس «عیّاب» یعنی عیبجو»، و عیبجویی، سمی است که پیش از آنکه دیگری را بیازارد، ریشههای ایمان و آرامش قلب خود سالک را بخشکاند.
گام هفتم، در حقیقت یک دعوت الهی است به مکارم اخلاق، به ستاریت و به بازگرداندن تمام انرژی ذهنی به سمت جبهه جنگ با نفس اماره. تا وقتی آینه دل ما رو به سوی دیگران است، فرصت دیدار و ترمیم خرابیهای درون را از دست خواهیم داد.



نظر شما